ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 30 ساله )

سلام

نميدانم مسئله اي كه من طرح ميكنم به حوزه كاري شما مربوط ميشود يانه
من معلم زبان انگليسي هستم و در مقطع راهنمايي تدريس ميكنم من نتوانستم با رشته اي كه در ان تحصيل كردم رابطه برقرار كنم مطالب اين رشته براي من جذاب نبود و فقط من در دوران دانشگاه واحد پاس كردم و با معدل 14 قبول شدم

چون وضع مالي خوبي نداشتيم و من حتما بايد دانشگاه دولتي ميرفتم و تربيت معلم هم مزيت استخدام داشت و هم مزيت نرفتن سربازي تربيت معلم را انتخاب كردم

اما من هيچگاه از رشته اي كه خواندم و از كاري كه انجام دادم لذت نبردم
با وجود اينكه با سابقه كم براي تدريس در مدارس نمونه دولتي نخبگان و فرهنكيان و شاهد انتخاب شدم و تجربه تدريس در اين مدارس را دارم اما سرو كله زدن با دانش اموزان و اوليا انها اصلا براي من جذاب نيست

بدليل ضعف اساسي كه در مهارتهاي زبان داشتم كه البته در كلاسهاي دوره راهنمايي مشهود نيست و شيوه هاي مطالعه غلط نتوانستم در طول ده سال گذشته در اين رشته احساس مهارت و با سواد بودن داشته باشم

اينكه حجم بسيار زياد لغت و اصطلاح و ضرب المثل را حفظ كنم و حجم بالاي نكات گرامري با استثناهاي فراوان راحفظ كنم اصلا براي من جذاب نبوده و من هميشه احساس تهي بودن از شناخت جهان اطرافم را داشتم
و اينكه دانش و مهارت من صرفا با پرسش معني يك لغت يا اصطلاح يا تلفظ يك لغت سنجيده شود من را ازار ميدهد احساس ميكنم علمي كه با اين موارد سنجيده ميشود علم نيست مطالبي هم كه در دانشگاه در زمينه هاي روانشناسي و زبانشناسي و امار و غيره خوانديم عملا كاربردي در كلاسهاي درس ندارند

من از نظر مالي مشكل دارم با وجود تدريس در منطقه محروم و تدريس در روستا كه هر كدام افزايش حقوق دارند اما عملا پس از كسر كرايه خانه و قسطهايي كه دارم مبلغي كه براي من ميماند در حد خريد مواد غذايي ماهانه و بعضي امور خانه هستند وچيزي براي پس انداز براي اينده براي من نميماند گاهي حتي براي خريد لباس يا مسافرت رفتن هم پس انداز ندارم از امدن مهمان و هزينه هاي ان ترس دارم
اما خيلي علاقه به رفت و امد فاميلي دارم

من هنوز فرزند ندارم و مانده ام با وجود فرزند چطور از پس هزينه ها برايم
پدر من بازنشسته معلم است و سه فرزند دانشجو دارد
خيلي دوست دارم بتوانم به پدرم كمك كنم و فشار مالي كه با حقوق كم بازنشستگي تحمل ميكند را كم كنم و از خواهرها و برادرم كه انها هم محدوديتهاي زيادي را تحمل ميكنند حمايت كنم

در طول ده سال گذشته غصه پدرم و خانواده اش فشار روحي زيادي به من وارد كرده


من پشتوانه مالي ندارم كه بتوانم در بازار وارد شوم كه بتوانم مغازه اي رهن كنم و به كار تجارت مشغول شوم و بلد هم نيستم كه در بازار كسب درامد كنم سر و كار من هميشه با كتاب و مطالعه بوده
بنابراين تصميم گرفتم از طريق ادامه تحصيل وضع خود را بهتر كنم اما بعد از اتمام دوره ليسانس تا كنون شديدا در بحث انتخاب رشته دچار سردرگمي و شك و دودلي هستم
از يكطرف من هيچگاه از مطالعه و درس دانشگاه لذت نبردم و هميشه با بي حوصلگي و بي تفاوتي مطالعه كردم اما علاقه من سمت رشته هايي است كه حالت تحليلي و معرفتي دارند و امكان مطالعه در باره انسانها و جامعه و دنياي اطراف رابه من ميدهند
بيشتر از همه از جامعه شناسي خوشم مي ايد ليست واحدهاي ارشد و دكتري اين رشته را كه مطالعه كردم موضوع هاي انها بسيار براي من جذاب بود و تاحدودي ارشد رشته هاي علوم ارتباطات و فلسفه هنر و فلسفه و حكمت اسلامي اما چون اين رشته ها خارج استان هستند و من از پس هزينه رفت و امد برنمي ايم جامعه شناسي چون در استان من هست گزينه نهايي من شد

از طرف ديگر بعد مالي و درامد و كار ازاد براي من اهميت زيادي دارد كه من اين موارد را در ارشد رشته هاي حسابداري و مديريت بازرگاني و سنجش از دور و سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي ديدم و حتي اين گزينه كه در كنكور سراسري رشته تجربي شركت كنم به اميد قبولي در رشته هاي داروسازي و تغذيه و فيزيوتراپي كه امكان كار ازاد و كسب درامد بدون توجه به محدوديت سني را دارند

ارشد رشته روانشناسي باليني هم حالت حد وسط را داشت هم امكان درامدزايي محدودتر اگر بشود مجوز مطب گرفت و هم علاقه گرچه جذابيت جامعه شناسي را براي من نداشت چون فقط محدود به شناخت انسان و بيماريهاي او ميشد

از طرف ديگر من هيچگاه احساس نكردم كه رشته مهمي قبول شدم و كار مهمي دارم و از نظر بعد پرستيز كار هرگاه به يك مهندس يا پزشك يا بازاري يا وكيل يا فردي كه در شركت نفت و يا منطقه ازادو هر فردي كه درامد خوب داشت و كار شخصي و ازاد و به نوعي تخصص او بدون يك وزارتخانه و اداره هم مورد توجه و نياز جامعه بود غبطه ميخوردم و احساس ضعف و شكست ميكردم كه چرا من در اين حد ماندم
اين احساس درون من وجود داردكه نياز دارم بدون يك اداره و وزارتخانه هم تعريف شوم و وابسته به حقوق سرماه يك اداره نباشم و شخصيت مستقلي داشته باشم
شغل و تخصصي داشته باشم كه وجه بهتري نسبت به معلمي داشته باشد و مثل معلمي جامعه بعنوان قشري محروم و مستضعف كه چون در پزشكي و مهندسي قبول نشدند و چون جاي بهتري استخدام نشده اند به اجبار معلم شدند به انها نگاه نكند

اما علت ترديد هاي من
دربحث مالي ظاهرا رشته حسابداري بازار كار بهتري نسبت به مديريت و سنجش ازدور دارد
رشته حسابداري بعد از فارغالتحصيلي اگر بعد از 5 سال سابقه در امور حسابداري فرد داشته باشد ميتواند در ازمون انجمن حسابداران خبره و انجمن حسابداران رسمي شركت كند و همچنين در ازمون كارشناسان قوه قضائيه

من سي سال دارم و اگر با يكسال خواندن قبول شوم كه بعيد است با توجه به مغايرت رشته ليسانس واحد پيش به من ميدهند و من دوسال و نيم يا سه ساله كارشناسي ارشد ميگيرم
و تا حد سن استخدام ارشد در ادارات كه 35 سال است فاصله اي ندارم و حتي اگر با دوسال خولاندن قبول شوم عملا فرصت استخدام در ارگان ديگر را از دست داده ام

رشته سنجش حالت فني و مهندسي دارد اما اگر من نتوانم در جايي با اين رشته استخدام شوم براي كار ازاد اين رشته در شهر هاي بزرگ كار ازاد دارد و در شهر كوچكي مثل ابادان كاربرد ندارد
رشته مديريت بازرگاني شناخت خوبي درباره مسائل مالي نهادهاي مالي بازاريابي و شناخت مصرف كننده و ....به فرد ميدهد اما اگر نتوانم يكساله قبول شوم و فرصت استخدام را از دست بدهم مثل حسابداري ازمون خاصي ندارد كه بتوان با مدرك ان كار ازاد كرد ميگويند اين رشته براي افرادي كه ميخواهند كار افرين باشند يا در بازار كار كنند مناسب است اما صرف دانش بدون سرمايه مگر ميشود كاري كرد؟ اكثر افراد كارافرين اصلا تحصيلكرده نيستند؟

بحث ديگر اينكه نميدانم ميتوانم يكساله از پس خواندن كتب پرحجم و قطور حسابداري و مديريت بربيايم يا نه
ايا بدون داشتن پايه علمي دوران كارشناسي ميتوانم در اين رشته ها موفق باشم يا نه
من خواندن بدون علاقه و لذت را در رشته زبان تجربه كردم و تحصيل در رشته اي كه سواد و مهارت كافي در ان نداشتم رشته زبان هم بالقوه پولساز بود كار در دارالترجمه و زبانكده و تدريس تافل و ايلتس كه البته اينها كار هر كسي نيست و سواد بالايي ميخواهد
بحث ديگر اينكه داشتن تجربه ميگويند در كار حسابداري خيلي مهم است و من تجربه اي در اينكار ندارم
و بعد از 10 سال دوري از رياضي دوباره ميخواهم به محاسبات برگردم نميدانم موفق خواهم بود يا نه
اگر به هدف كار ازاد جلو بروم دو و نيم تا سه سال زمان درس خواندن من است و پنج سال كسب سابقه تا تازه بتوانم ازمون حسابداران خبره را بدهم يعني هشت سال طول ميكشد تا به مرحله اي برسم كه بدانم ميتوانم در ازمون موفق باشم يا نه
ايا ميتوانم بعدها به دكتري اين رشته ها فكر كنم ؟توانايي اينكار را دارم؟
در مورد شركت در كنكور تجربي از يكنظر كه رشته هاي داروسازي و تغذيه و فيزيوتراپي كار ازاد و مطب و داروخانه دارند از بعد پرستيز و در امد مناسب هستند اما من كه ديپلم رياضي فيزيك دارم بعد از ده سال بايد برگردم و رياضي فيزيك و شيمي و زيست بخوانم و عربي و ساير دروس عمومي
براي اين رشته ها بايد رتبه اي زير 500 يا 300 كسب كنم نميدانم از پس رقابت با جوانهايي كه پرانرزي و با روحيه هستند بر مي ايم يا نه
اگر قبول شوم رشته هاي فوق شايد سه تا چهار روز در هفته كلاس داشته باشند و من كه چهار روز در هفته بايد كار كنم ايا تداخل بين كلاسهاي درس و كار من پيش نمي ايد
ايده ال اين رشته ها براي من داروسازي است كه بعد از فارغالتحصيلي كار در يك داروخانه است در واقع كاسبي با درامد خوب بدون دردسر هاي كارهاي درماني است اما نميدانم از پس دروس اين رشته برمي ايم يا نه و بايد 6 سال درس بخوانم تا به هدفم برسم

در مورد جامعه شناسي اگر ارشد اين رشته را بگيرم فكر نميكنم كار ازاد براي اين رشته وجود داشته باشد و تغييري در وضع مالي و كاري من ايجاد نميكند
نگراني اصلي من اينست كه اينطور كه من متوجه شدم اگر يادگيري اين علم با مطالعه همزمان و عمقي علوم اسلامي همراه نباشد باعث گمراهي فرد و بي تاثير بودن دانش او ميشود
خوب من دانش پايه در علوم اسلامي ندارم و ظاهرا افرادي كه اين دانش را نداشته باشند حتي با معدل بالا در ازمون دكتري امكان قبولي ندارند
از بعضي ها ها شنيدم كه دكتري جامعه شناسي زياد امكان جذب به عنوان هيئت علمي ندارد و بعضي از دكتري هاي اين رشته نهايتا ساعاتي حق التدريس در دانشگاه تدريس ميكنند
ميترسم به دنبال علاقه ام بروم اما سالهاي اينده به خاطر مشكلات مالي نتوانم به دكتري فكر كنم چون دكتري حداقل 4 يا 5 سال درس خواندن تمام وقت است كه خود حسابي هزينه بر است
و اگر من به دكتري اين رشته نرسم تاثيري در جايگاه و زندگي من ندارد
و از طرفي بعد پرسيتيز ايا در اين رشته تامين ميشود يا نه؟

درباره روانشناسي اين مزيت را دارد كه حتي اگر نتوانم مجوز مطب بگيرم ميتوانم مشاور مدرسه بشوم و از شر كلاسداري و سرو كله زدن با اوليا و شاگردان راحت شوم
نميدانم با توجه به اينكه پايه علمي دوره كارشناسي را ندارم ميتوانم فرد موفقي در اين رشته باشم؟
من ادم كم حرف و ارامي هستم و كمي كمرو نميدانم ايا واحدهاي درسي اين رشته اين توانايي رابه من ميدهد كه از پس مشاوره و تشخيص و درمان افرادي كه با شخصيت ها و عقايد فكري متفاوت و طبقات اجنماعي متفاوت و جنسيت مخالف نزد من مي ايند برمي ايم يا نه؟
روانشناسي دانشي شناور است كه فرد بايد در علوم ديني و ادبيات و اداب و رسوم و مردم شناسي و مسائل اجتماعي هم وارد باشد ايا از پس اينكار بر مي ايم

افرادي كه به روانشناس مراجعه ميكنند در شرايطي هستند كه خود امكان حل مشكلات خود را ندارند مثلا يا كار ندارند يا مشكل مالي دارند يا درگير با خانواده همسر يا فاميل هستند كه نميتوان شخصيت ان افراد را تغيير دارد
خوب روانشناس چه كاري ميتواند براي اين فرد بكند؟
نميدانم قبولي در روانشناسي از نظر حس پرستيز و مفيد بودن و حس شكست در گذشته من را جبران ميكند يانه؟

اصلا در اين رشته به حدي ميرسم كه درامد كسب كنم يانه؟

اگر بخواهم در رشته خودم زبان ارشد بگيرم رتبه من قبلا در ازمون 1900 شده بود و لي به علت ظرفيت پايين رشته قبول نشدم واحدهاي درسي اين رشته براي من جذاب نيستند
اين رشته وقتي درامد زا ميشود كه فرد توانايي تدريس تافل و ايلتس داشته باشد كه كار بسيار سختي است و مطالعه فراوان و علاقه و زمان زياد ميخواهد
مشكل اصلي من در اين رشته اين بود كه بايد اول متون را به فارسي ترجمه ميكردم و بعد انها را ياد ميگرفتم


ببخشيد خيلي متن من طولاني شد اما در حال حاضر اين فكرها من راخيلي ازار ميدهد و در انتخاب مسير اينده ام چندين سال است دچار مشكل هستم
از يطرف نميدانم دنبال پول و مصلحت بروم يا دنبال علاقه
از طرف ديگر شك دارم كه ايا رشته هايي كه به نظرم درامد زا هستند اگر من را به پول نرساندند چه كنم نه به پول و رفاه رسيده ام و هم از علاقه ام محروم شدم
از طرف ديگر اگر دنبال علاقه رفتم اگر به دكتري نرسيدم و مشكلات مالي اجازه تحصيل در دكتري به من ندادند چه كنم اگر من كارشناسي ارشد جامعه شناسي و روانشناسي بدون مطب بگيرم چه تاثيري در زندگي و موقعيت من خواهد داشت؟

سالهاست كه ارزو دارم دغدغه مالي نداشته باشم و استرس و نگراني سواد و مهارت نداشتن نداشته باشم بدون اضطراب زندگي كنم از شر كلاسداري و سرو كله زدن با شاگردان راحت شوم به اموزش پرورش وابسته نباشم و امكان كار ازاد داشته باشم كاري داشته باشم كه حدالامكان نتيجه كار را خودم مشخص كنم نه مثل معلمي ديگران نتيجه زحمت من را مشخص كنند علاقه زيادي به ادامه تحصيل و رسيدن به مرحله دكتري دارم
اما بعد از چند سال سردرگمي احساس ضعف و شكست و شك و ترديد در تواناييهايم به من دست داده و ترديد در اينكه بتوانم در ازمون ارشد هر رشته اي قبول شوم


مشاور (سیدحبیب الله احمدی)

باسلام. در صحبت هایتان در مورد گزینه هایی که برای انتخاب در پیش رو دارید، تجزیه و تحلیل بسیار خوبی انجام داده بودید. این دقت نظر و دور اندیشی، نشانگر وجود پختگی و توانمندی های شخصیتی باارزشی در شما است. شما بسیار خوب و سنجیده، جوانب مختلف انتخاب های خود را بررسی کرده اید ولی در عین حال، به یک نکته ی خیلی مهم توجه نداشته اید که اصلاً شاید حل آن، کل روند تصمیم گیری ها و تعارضات شما را حل نماید. اینطور که من از صحبت های شما متوجه شدم، شاید چیزی که بیش از همه در حال حاضر، شما را رنج می دهد و آزرده خاطر می سازد، فقدان عزت نفس و احساس ارزشمندی شخصیتی است که در خودتان احساس می کنید. شما در حال حاضر، نسبت به خیلی از همسن و سالان خود، احساس حقارت و کمبود عزت نفس را تجربه می کنید و این احساس را به شغلتان، در آمدتان، وابسته بودن به آموزش و پرورش و ... نسبت می دهید. من احساس کردم که دغدغه ی اصلی شما برای تغییر رشته، علاوه بر مزایای مالی (و حتی شاید مهمتر از آن) رسیدن به یک احساس عزت نفس و غلبه یافتن بر احساس حقارتی است که از درون احساس می کنید. اما اکیداً به شما توصیه می کنم که به این نکته و اصل کلیدی توجه داشته باشید که : «احساس عزت نفس و غلبه یافتن بر احساس حقارت، هنگامی که بخواهد از بیرون - بوسیله ی شغل و رشته ی تحصیلی- تأمین شود، هیچ ثبات و تضمینی نخواهد داشت، چون همچنان اصل احساس حقارت و نقص، به صورت ریشه ای از درون وجود دارد». به عبارت ساده تر، احساس حقارت و کمبود عزت نفس شما به خاطر شغل و یا کم بودن درآمدتان نیست. اینها مواردی نیستند که به خودی خود بتوانند در فردی احساس حقارت ایجاد نمایند، زیرا بسیاری از افراد هستند که درآمدی کمتر از شما دارند و دارای مدارک تحصیلی هستند که از محبوبیت کمتری نسبت به مدرک زبان برخوردار است، اما عزت نفس و احساس ارزشمندی شخصیتی بسیار بالاتری دارند. در مباحث بهداشت روانی، این یک اصل است که منبع عزت نفس و احساس ارزشمندی شخصی یا همان چیزی که شما اسم آن را پرستیژ می گذارید، باید درونی باشد. هرگاه که فردی برای جبران یا حفظ عزت نفس خود، بیش از حد به مقولات بیرونی مانند رشته ی تحصیلی و شغل با پرستیژ بالا تمسک می جوید، مطمئن باشید که در این حالت، از درون احساس نقص و کمبود عزت نفس می کند. حتی بسیاری از افرادی که می بینید به مشاغل و مدارک تحصیلی خیلی محبوبی دست یافته اند و با تأکید افراطی بر شغل یا رشته ی تحصیلی خود سعی می کنند تمجید و تحسین دیگران را جلب کنند و عزت نفس خود را بالا ببرند،‌ دچار چنین نقصی در ارزشمندی درونی خود هستند. براساس مبانی بهداشت روانی، یک عزت نفس سالم و پایدار، عزت نفسی است که از درون بجوشد و وابسته به هیج عامل عینی بیرونی مانند رشته ی تحصیلی، شغل و ... نباشد. در واقع یک عزت نفس پایدار، باید براساس ویژگی های شخصیتی و انسانی فرد،‌ بنا شود نه براساس عملکردهای مادی و بیرونی او. این همان چیزی است که در علم روانشناسی،‌ به آن خودپذیری نامشروط گفته می شود. احساس عزت نفس پایدار، در گروی این است که خودتان از درون، شخصیت خود را بپذیرید و ارزشمندی آن را به شرایط ناپایدار و متغیر بیرونی، مشروط نکنید. مدرک دکتری یا ارشد جامعه شناسی و ... منطقاً و عقلاً از یک انسان، فرد ارزشمندی نمی سازد. ارزش هرفردی در گروی قضاوتی است که خود او در مورد شخصیتش دارد. تا زمانیکه شما نتوانید از درون به ارزشمندی شخصی دست یابید، حتی پس از رسیدن به مدارج بالای تحصیلی و شغلی هم باز احساس حقارت خواهید کرد و بازهم در کمال تعجب، مشاهده خواهید کرد که این دستاوردها هیچ چیزی از احساس حقارت درونی شما کم نکرده است. احساس ارزشمندی درونی، بستگی تام و تمامی دارد به معنا و اهداف اصلی و کلی اساسی که برای زندگی خود در نظر می گیرید. مطمئناً تا زمانیکه معنا و هدف اصلی زندگی خودتان را به اهداف مادی و متغیری همچون موقعیت شغلی و تحصیلی، محدود نمایید، بدون دست یابی به این موارد، احساس ارزشمندی و عزت نفس، نخواهید کرد چون بدون اینها چیزی نیست که بتواند به زندگی شما معنا بدهد. در این صورت، حتی وقتی هم که به این اهداف دست پیدا کنید، به عزت نفس و احساس ارزشمندی که انتظار آن را داشتید دست نخواهید یافت. زیرا این اهداف، بسیار محدودتر از آن هستند که بتوانند به تمام جنبه های روانشناختی و اجتماعی زندگی شما معنا بدهند. در واقع خاصیت چنین اهداف مادی و عینی، این است که تا زمانیکه به آن دست نیافته اید، احساس تشویش و اضطراب و حسرت دارید؛ اگر مطمئن شوید که به آن ها دست نخواهید یافت، احساس افسردگی و ناکامی خواهید کرد و اگر هم به آن ها دست یابید، پس از مدتی احساس پوچی و بی هدفی خواهید نمود. هدفی برای بهداشت روانی انسان مناسب است، که یک مسیر باشد و نه یک مقصد. یعنی به گونه ای باشد که انسان در لحظه لحظه ی زندگی خود توان دست یابی به آن را داشته باشد و در عین حال، هیچگاه به غایت و نهایت آن نرسد (نامحدود باشد). تنها اهداف فرامادی و فراتر از خود، می توانند چنین ویژگی هایی داشته باشند. عقاید مذهبی و معنوی مانند عشق معنوی و یا حتی عشق های انسانی، حس درونی ارزشمندی و خوب بودن، مفید بودن، تلاش برای زندگی پس از مرگ و ... مثال هایی از اهداف فرامادی هستند که در لحظه به لحظه ی زندگی انسان، قابل تحقق بوده و در عین حال، هیچگاه به پایان نمی رسند. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، این اهداف مانند یک مسیر هستند که مقاصد مادی و عینی، باید مانند ایستگاه هایی در این مسیر تعریف شوند. در واقع رسیدن به سطح بالای درآمد، شغل مناسب تر و ... «تمایلات و ترجیحات» خوبی محسوب می شوند، ولی مناسب نیست که به عنوان اهداف اصلی و غایی زندگی شخصی تلقی شوند و تمام معنای زندگی ما در آن ها خلاصه شود. اگر بتوانید به معنایی فرامادی برای زندگی شخصی خود دست یابید، عزت نفس و احساس رضایت از زندگی خود را نیز در سایه ی آن معنا می توانید به دست آورید و دیگر برای پر کردن این شکاف عزت نفس، به عوامل بیرونی متکی نخواهید بود. البته قصد من شعار و یا موعظه ی شما نیست؛ تمام مباحثی هم که مطرح کردم براساس اصول تأیید شده ی علم روانشناسی و مباحث بهداشت روانی بود. این نکات، «به این معنی نیست» که شما برای بهبود وضعیت اقتصادی و شغلی خود، نباید کاری انجام دهید. منتها به نظر من اگر شما ابتدا این مسائل را برای خودتان حل نمایید، بسیار واقع بینانه تر می توانید در مورد آینده ی زندگی خود، تصمیم بگیرید. زیرا فقدان عزت نفس درونی، می تواند به طور ناهشیار، شما را به سمت انتخاب مسیرهای شغلی و تحصیلی خاصی بکشاند که مورد علاقه و یا حتی مبتنی بر استعداد شما نیست و احتمالاً در آینده موجبات پشیمانی شما را فراهم خواهد کرد. اما اگر ابتدا این مسائل روانشناختی را برای خودتان حل کنید، شاید اصلاً به این نتیجه برسید که نیاز مبرمی برای تغییر شغل و یا رشته ی تحصیلیتان وجود ندارد و یا حتی شاید به این نتیجه برسید که به جای تغییرات اساسی و دارای ضریب خطرپذیری بالا می توانید با ارتقاء در رشته ی فعلیتان به ارتقاء اقتصادی دست یابید.